امام هادی(ع)

امام هادی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ برای اطلاع رسانی درباره ی دهمین اخترتابناک ولایت امام هادی(ع)درباره ی ولادت،شهادت،زندگینامه،احادیث ،اشعار راه اندازی شده امیداست موردتوجه شما دوستان و حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیرد.با تشکر عبدالوهاب مراتب10emam@mail.com
امام هادی(ع)

امام هادی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ برای اطلاع رسانی درباره ی دهمین اخترتابناک ولایت امام هادی(ع)درباره ی ولادت،شهادت،زندگینامه،احادیث ،اشعار راه اندازی شده امیداست موردتوجه شما دوستان و حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیرد.با تشکر عبدالوهاب مراتب10emam@mail.com

جایگاه فرد عالم نزد امام نقی(ع)!

جایگاه فرد عالم نزد امام نقی ) ع ( امام حسن عسکری )علیه السلام( نقل می نمایند که: روزی به پدرشان امام هادی )علیه السلام( خبر رسید مردی از فقهای شیعه ایشان با یکی از ناصبیان )دشمنان اهل بیت)علیهم السلام(( سخن گفته و با برهان خود او را شکست داده تا به آنجا که رسواییش را آشکار ساخته است. آن مرد فقیه به خدمت امام هادی )علیه السلام( آمد، در حالی که در بالای مجلس تکیه گاهی بزرگ نهاده بودند و آن حضرت خارج از آن تکیه گاه، بر زمین نشسته بود و گروهی از علویان و بنی هاشم نیز در خدمتش بودند. امام دهم، آن فقیه را پیوسته بالا و بالاتر آورد تا او را بر آن تکیه گاه نشانید و رو به او نمود. این کار حضرت، برای آن گروه از اشراف )و سادات( گران تمام شد. علویان سرزنش را به وقتی دیگر موکول کردند، امّا شیخ و بزرگ هاشمیان گفت: ای پسر رسول خدا! آیا این گونه فردی عادی را بر سادات بنی هاشم، اعمّ از فرزندان ابو طالب و فرزندان عباس ترجیح می دهی؟ امام هادی )علیه السلام( فرمود: »شما را بر حذر می دارم از کسانی باشید که خدای تعالی در خصوص آنان فرمود: "آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب به آنان داده شد، به سوی کتاب خدا فراخوانده می شوند تا میانشان داوری کند، پس گروهی از ایشان در حالی که )از قبول حق( روی گردانند، پشت می کنند.)بنابر این( آیا راضی هستید که کتاب خدا داور باشد؟ هاشمیان گفتند: آری. امام)علیه السلام( فرمود: آیا خداوند نمی فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به شما گفته شود: »در مجالس جای باز کنید«، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند،... تا آنجا که گوید: "و کسانی را که علم به آنان داده شده، درجات عظیمی می بخشد؟ پس همانند آنکه برای مؤمن به مقامی راضی نمی شود؛ مگر آن که از مقام غیرمؤمن بالاتر باشد، برای مؤمن عالم )نیز( راضی نمی شود جز آن که نسبت به مؤمن غیر عالم بالاتر باشد. به من بگویید، آیا خدا این گونه فرمود )که(:" خدا آنهایی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که دانش یافته اند به درجاتی بر می افرازد"، یا آنکه فرمود: خدا کسانی را که به آنان شرافت نسب داده شده است، برمی افرازد؟ و آیا خداوند عزّ و جلّ نگفته است: »آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!« پس چگونه برای من ناپسند می شمارید که این شخص را از آن جهت که خداوند او را بزرگ داشته، بزرگ دارم؟! شکستی که این شخص با برهان های الهی، که خدا بدو آموخته، به فلان ناصبی داد، بیگمان از هر شرافت نسبی برتر و والاتر است«... آری، مقام و جایگاه مدافعان حریم ولایت در نزد خداوند و بواسطه آن در نزد اهل بیت)علیهم السلام( این گونه است. پس خوشا آنانی که راهیان این مسیرند

برخورد امام با تفرقه افکنان

برخورد امام با تفرقه افکنان امام هادی)علیه السلام( برای حفظ اتحاد جامعه، تفرقه افکنان را طرد و آنان را که دارای اندیشه های منحرف بودند، به جامعه معرفی می کرد. محمد بن عیسی می گوید: امام علی النقی)علیه السلام( در نامه ای به من نوشت: خدا علی حسکه قمی و قاسم یقطینی را لعنت کند! شیطان به نظر قاسم آمده و با القای سخنان فریبنده، او را مغرور کرده است. در این نامه امام هادی)علیه السلام( این دو عنصر تفرقه افکن را لعن و طرد کرد؛ زیرا آنها با ادعاهای غلوّ آمیز و سخنان گزافه، به دنبال ایجاد تفرقه در میان شیعیان بودند. امام علی)علیه السلام( می فرماید: »اِیّاکُمْ وَ الفُرْقَه اَلا مَنْ دَعا اِلی هذا الشِعار فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کاَنَ تَحتَ عَمامَتی هذِهِ؛ از پراکندگی و اختلاف بپرهیزید. آگاه باشید! هر گاه کسی مردم را به تفرقه و جدایی و تکروی دعوت کند، او را بکشید؛ هر چند که زیر عمّامه من باشد«. حضرت هادی)علیه السلام( نیز به پیروی از علی)علیه السلام(، هر گاه می دید که ارشاد و نصیحت کارساز نیست، با کسانی که با سخنان واهی و تفرقه افکنانه خود، سعی در خدشه دار کردن یکپارچگی مسلمانان بودند، به شدت برخورد می کرد و حتی در برخی موارد، دستور نابودی برخی از آنان را صادر فرمود. فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی در ابتدا از یاران نزدیک امام هادی)علیه السلام( و نماینده آن حضرت بود؛ اما بعدها هواهای نفسانی و حب ریاست و دنیاپرستی باعث خروج او از مسیر حقیقت شد و به ترویج بدعت و اعتقادات کفر آمیز و انحراف مردم از حق پرداخت و عملاً در صفوف شیعیان دو دستگی ایجاد کرد؛ زیرا مردم گمان می کردند که او هنوز در سلک یاران امام علی النقی)علیه السلام( باقی مانده و نماینده آن حضرت است. در این میان ابراهیم بن محمد به امام هادی)علیه السلام( نامه ای نوشت و در مورد سخنان اختلاف انگیز وی پرسش کرد. او نوشته بود: »فدایت شوم! فارس قزوینی با علی بن جعفر یمانی در مسائل اسلامی اختلاف شدیدی دارند. آن دو چنان از هم متنفرند که از یکدیگر برائت می جویند. اگر صلاح می دانید، ما را به سوی حق رهنمون شوید و تکلیف ما را مشخص سازید که مسائل دین خود را از کدام یک بپرسیم و ما به رهنمایی بسیار نیازمندیم«. امام در پاسخ نوشت: »اینجا جای شک و تردید و جای پرسش نیست. مقام علی بن جعفر یمانی بالاتاز این سخنان است که شما او را با فارس قزوینی مقایسه کنید. خداوند مقام او را بزرگ داشته است. شما هر مشکلی داشتید، از علی بن جعفر بپرسید و از فارس دوری کنید )مبادا با اعمال خود فارس را تقویت کنید( و اجازه ندهید او در کارهای دینی شما دخالت کند. ان شاء الله تو و تمام هم شهریانت که پیرو تو هستند، اطاعت خواهید کرد و من از نیرنگ های او به مردم آگاهم؛ هرگز به فارس اعتنا نکنید«. با وجود آنکه امام هادی)علیه السلام(، فارس قزوینی را از اعمال کفر آمیزش برحذر داشت، اما او جسارت را از حد گذرانید و همچنان وجوهات شرعیه را از مردم می گرفت و بر خلاف مصالح دین و بدون رضایت خواسته پیشوای دهم)علیه السلام(، در آن تصرف می کرد. یکی از مهم ترین عوامل لغزش فارس قزوینی، دنیا دوستی و ریاست طلبی بود که او را از امامت دور کرد و به سوی باطل کشانید. او در این مسیر چنان افراط کرد که حکم ارتداد و کفر وی از سوی امام)علیه السلام( صادر شد. متن حکم حضرت امام هادی)علیه السلام( در مورد این عنصر فتنه انگیز این گونه بود: »هذا فارِسْ ـ لعنه الله ـ یَعْمَلُ مِنْ قِبَلی فتّاناً داعیاً اِلیَ اِلبدَعةِ وَ دَمُهُ هَدَرٌ لِکُلِّ مَنْ قَتَلَهُ، فَمَنْ هذا الذّی یُریحُنی مِنهُ یَقْتُلُهُ وَ اَناَ ضامنٌ لَهُ عَلیَ اللهِ الْجَنَّةَ؛ فارس بن حاتم ـ که خدا او را لعنت کند ـ خود را نماینده من می داند؛ در حالی که او شخصی فتنه ساز و تفرقه انداز است، مردم را به سوی بدعت می خواند. قتل او واجب است و هر کس او را بکشد و مرا از شرّ او راحت کند، بهشت را برایش ضمانت می کنم«. مدتی از صدور این حکم گذشت و کسی موفق به قتل او نشد؛ تا اینکه امام)علیه السلام( یکی از یاران شجاع و متعهد خود را به نام جنید احضار کرد و به او فرمود: تو مأموریت داری آن مرد تفرقه افکن را به قتل برسانی و شیعیان را از سخنان تفرقه آمیز وی راحت کنی. بعد مبلغی به وی داد تا سلاحی تهیه کند. جنید نیز وی را هنگامی که از مسجد خارج می شد، او را به سزای اعمال ننگینش رسانید و به برکت دعای امام، جنید مورد سوء ظن قرار نگرفت. آن حضرت جنید را که این عامل تفرقه افکن را از میان برداشته بود، مورد تفقد و تشویق قرار داد و جنید تا زمان رحلت امام عسکری)علیه السلام( زنده بود و از ائمه)علیه السلام( مستمری دریافت می کرد

حکمت اختلاف معجزات پیامبران

متوکل از عالم بزرگ عصر خویش یعقوب بن اسحاق مشهور به "ابن سکیت" خواست که از امام هادی علیه السلام سؤالاتی بپرسد تا حضرت از جواب باز ماند و از مقام و شوکت امام بکاهد . "ابن سکیت" سوالی دشوار آماده کرد. در کاخ عباسی انجمن علمی فراهم شد که در آن، متکلمین، فقها و در رأس آنان متوکل در آن جمع بودند. ابن سکیت از امام هادی )علیه السلام( این سؤال را مطرح نمود: "چرا خداوند معجزات پیامبران را گوناگون قرار داد؟" "چرا خدا موسی را با معجزه عصا و ید بیضاء، عیسی را با معجزه بهبود بخشیدن به افراد مبتلا به مرض پیسی و نابینا و زنده کردن مردگان و محمد )صلی الله علیه و آله( را با معجزه قرآن و شمشیر مبعوث کرد؟" امام در پاسخ فرمود: خداوند موسی را با معجزه عصا و ید بیضا، در زمانی مبعوث نمود که "سحر" عنصر غالب جامعه بود بنابراین خداوند با این معجزه او را برانگیخت تا سحر آنان را مغلوب اعجاز خود نماید و آنان را مبهوت و درمانده کند و حجت را به آنان تمام نماید . و عیسی را با اعجاز درمان برص و کوری و زنده کردن مردگان به اذن خدا در زمانی فرستاد که طب و پزشکی در جامعه غالب بود. خداوند پیامبر اسلام را با قرآن و شمشیر در زمانی برانگیخت که شعر و شمشیر بر جامعه مسلط بود، پیامبر نیز با قرآن تابان و شمشیر برّان، شاعران را مبهوت و شمشیرکشان را منکوب کرد و حجت حق را برایشان ثابت نمود. در مقابل جواب امام، ابن سکّیت پرسید: »پس الآن حجت چیست؟« حضرت امام هادی علیه السلام فرمود: »عقل که دروغ پرداز بر خداوند را می شناسد و او را تکذیب می کند.« ابن سکیّت اظهار درماندگی و ناتوانی کرد و از ادامه بحث خودداری نمود یحیی بن اکثم شروع به توبیخ کردن او نمود و گفت: ابن سکیت را چه به مناظره!

مادر امام نقی(ع)!

طبق آنچه تاریخ نویسان آورده اند: یکى از اصحاب امام محمّد جواد علیه السلام - به نام محمّد بن فرج حکایت کند: روزى حضرت ابوجعفر، امام جواد علیه السلام مرا در محضر مبارک خویش فرا خواند. وقتى بر آن حضرت وارد شدم و نشستم ، اظهار داشت : امروز قافله اى به این محلّ آمده است و تعدادى کنیز براى فروش همراه خود آورده اند. و سپس کیسه اى را - که مبلغ شصت دینار در آن بود - تحویل من داد و ضمن فرمایشاتى ، مطالبى را پیرامون کنیزى بیان نمود؛ و حالات و خصوصیّات آن کنیز را از جهت قیافه ، قامت و لباس توصیف کرد. بعد از آن که امام جواد علیه السلام ، مطالب لازم را بیان نمود، به من دستور داد تا به سمت آن قافله حرکت کنم و آن کنیز مورد نظر را خریدارى نمایم . پس طبق دستور حضرت حرکت کردم ، هنگامى که به محلّ فروش کنیزان رسیدم ، کنیزان را یکى پس از دیگرى تفحّص و جستجو کردم تا سرانجام ، کنیز مورد نظر حضرت جواد علیه السلام را - که توصیف و معرّفى نموده بود - پیدا کردم . و در نهایت ، او را به همان مقدارى که حضرت داده بود خریدارى کرده و خدمت امام علیه السلام آوردمو طبق إ قرار و اعتراف خودش ، دست هیچ نامحرمى به او دراز نشده بود؛ و صحیح و سالم در خدمت امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت . این همان کنیزى مى باشد که حضرت امام علىّ هادى علیه السلام از آن بانوى مجلّله ، متولّد شد. همچنین مورّخین و محدّثین به نقل از علىّ بن مهزیار و محمّد ابن فرج حکایت کنند: ولادت پُر میمنت و با سعادت امام هادى علیه السلام همچون ولادت دیگر امامان و اوصیاء رسول خدا صلوات اللّه و سلامه علیهم ، واقع شد. و مادر آن حضرت ، نیز یکى از زنان بافضیلت و باکمال زمان خویش بوده است ، همان طورى که امام هادى علیه السلام ، ضمن فرمایشاتى در رابطه با منزلت و مقام والاى آن بانوى مکرّمه و بزرگوار، چنین اظهار نمود: مادرم ، زنى با معرفت و با فضیلت بود؛ و نسبت به من معرفت کامل داشت و تمام مسائل و حقوق الهى را در همه موارد رعایت مى کرد، او اهل بهشت مى باشد. و سپس افزود: تا قبل از پدرم ، حضرت جواد الا ئمّه علیه السلام دست هیچ انسانى به او نزدیک نشده بود. همچنین آورده اند: منوّره مراجعت مى نمود، چون در محلّى به نام صُریا - سه فرسخ مانده به شهر مدینه طیّبه - رسیدند، نوزادى عزیز و مبارک به نام حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام ، همانند دیگر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، پاک و پاکیزه ؛ و همچون جدّ بزرگوارش ، امام موسى کاظم علیه السلام در حال بازگشت از شهر مکّه معظّمه به مدینه طیّبه ، دیده به جهان گشود

زیارت جامع کبیره امام نقی(ع)!

زیارت جامعه کبیره :این زیارتی است برای تمام ائمه که در بین ما شیعیان همچون دیگر یادگار های امام هادی غریب می باشد .حال بیایید آن را با معنی بخوانیم شاید تحولی ایجادشود: اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ، سلام بر شما اى خاندان نبوت و جایگاه رسالت و مرکز رفت و آمد فرشتگان وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَهِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ و جاى فرود آمدن وحى )الهى( و معدن رحمت )حق( و گنجینه داران دانش و سرحد نهایى بردبارى و اصول و اساس الْکَرَمِ، وَقادَهَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِیآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْیارِ، کرم و بزرگوارى و پیشوایان ملّتها و در اختیار دارندگان نعمتها و ریشه و اصول نیکان و استوانه هاى خوبان وَساسَهَ الْعِبادِ، وَاَرْکانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْیمانِ، وَاُمَنآءَ الرَّحْمنِ، و زمامداران بندگان و پایه ها و ستونهاى شهرها و بلاد و درهاى ایمان و امینهاى خداى رحمان وَسُلالَهَ النَّبِیّینَ، وَصَفْوَهَ الْمُرْسَلینَ، وَعِتْرَهَ خِیَرَهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ رَحْمَهُ و نژاد پیمبران و زبده )اولاد( رسولان و عترت انتخاب شدگان پروردگار جهانیان، و رحمت اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَئِمَّهِ الْهُدى، وَ مَصابیحِ الدُّجى، وَاَعْلامِ التُّقى، خدا و برکاتش )نیز بر آنها باد( سلام بر پیشوایان هدایت و چراغهاى تاریکى و نشانه هاى پرهیزکارى وَ ذَوِى النُّهى، وَاُولِى الْحِجى، وَ کَهْفِ الْوَرى، وَوَرَثَهِ الاَْنْبِیآءِ، وَالْمَثَلِ و صاحبان خرد و دارندگان عقل و فطانت و پناهگاه مردمان و وارثان پیمبران و نمونه الاَْعْلى، وَالدَّعْوَهِ الْحُسْنى، وَ حُجَجِ اللهِ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ اعلاى )الهى( و اهل دعوت نیکو )که مردم را به خدا مى خوانند( و حجّت هاى خدا بر اهل دنیا و آخرت وَالاُْولى، وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى مَحآلِّ مَعْرِفَهِ اللهِ، وَمَساکِنِ و این جهان و رحمت خدا و برکاتش )نیز بر ایشان باد( سلام بر جایگاههاى شناسایى خدا و مسکنهاى بَرَکَهِ اللهِ، وَمَعادِنِ حِکْمَهِ اللهِ، وَحَفَظَهِ سِرِّاللهِ، وَحَمَلَهِ کِتابِ اللهِ، وَاَوْصِیآءِ برکت خدا و کانهاى حکمت و فرزانگى خدا و نگهبانان راز خدا و حاملان کتاب خدا و اوصیا نَبِىِّ اللهِ، وَذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَرَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، پیامبر خدا و فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله، و رحمت خدا و برکاتش)نیز بر ایشان باد( اَلسَّـلامُ عَلَى الدُّعاهِ اِلَى اللهِ، وَالاَْدِلاّءِ عَلى مَرْضاتِ اللهِ، وَالْمُسْتَقِرّینَ سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمایان بسوى موجبات خشنودى خدا و استقرار یافتگان فى اَمْرِ اللهِ، وَالتّآمّینَ فى مَحَبَّهِ اللهِ، وَالْمُخْلِصینَ فـى تَوْحیدِ اللهِ، در فرمان خدا و کاملان در دوستى و محبّت خدا و مخلصان در یگانه پرستى خدا وَالْمُظْهِرینَ لاَِمْرِ اللهِ وَنَهْیِهِ، وَعِبادِهِ الْمُکْرَمینَ الَّذینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ، و آشکار کنندگان امر و نهى خدا و بندگان گرامى خدا آنان که پیشى نگیرند بر خداوند در گفتار وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ، وَرَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّهِ الدُّعاهِ، و آنان که بدستورش عمل کنند، و رحمت خدا و برکاتش )بر ایشان باد( سلام بر امامان دعوت کننده )بحق( وَالْقادَهِ الْهُداهِ، وَالسّادَهِ الْوُلاهِ، وَالذّادَهِ الْحُماهِ، وَاَهْلِ الذِّکْرِ، وَاُولِى و پیشوایان راهنما و آقایان سرپرست و دفاع کنندگان و حامیان )از دین خدا( و اهل ذکر و فرمانداران الاَْمْرِ، وَبَقِیَّهِ اللهِ، وَخِیَرَتِهِ وَحِزْبِهِ، وَعَیْبَهِ عِلْمِهِ، وَحُجَّتِهِ وَصِراطِهِ، و نمایندگان خدا و برگزیدگان او و گروه او و گنجینه دانشش و حجّت او و راه او وَنُورِهِ وَبُرْهانِهِ، وَرَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا و نور او و دلیل روشن او، و رحمت خدا و برکاتش )بر ایشان باد( گواهى دهم که نیست معبودى جز خداى یگانه شَریکَ لَهُ، کَما شَهِدَ اللهُ لِنَفْسِهِ، وَشَهِدَتْ لَهُ مَلائِکَتُهُ وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ که شریک ندارد چنانچه گواهى داده خدا براى خودش و گواهى دادند براى او فرشتگانش و دانشمندان از خَلْقِهِ، لا اِلـهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ، خلق او معبودى نیست جز او که نیرومند و فرزانه است و گواهى دهم که محمّد بنده انتخاب شده اوست