امام هادی(ع)

امام هادی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ برای اطلاع رسانی درباره ی دهمین اخترتابناک ولایت امام هادی(ع)درباره ی ولادت،شهادت،زندگینامه،احادیث ،اشعار راه اندازی شده امیداست موردتوجه شما دوستان و حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیرد.با تشکر عبدالوهاب مراتب10emam@mail.com
امام هادی(ع)

امام هادی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ برای اطلاع رسانی درباره ی دهمین اخترتابناک ولایت امام هادی(ع)درباره ی ولادت،شهادت،زندگینامه،احادیث ،اشعار راه اندازی شده امیداست موردتوجه شما دوستان و حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیرد.با تشکر عبدالوهاب مراتب10emam@mail.com

هیبت امام هادی(ع)

هیبت امام هادی ) ع ( قطب راوندى رحمة الله مى نویسد: فضل بن احمد، کاتب معتزّ بالله گوید: روزى با معتزّ به مجلس متوکّل وارد شدیم ، دیدیم غضب آلود و پریشان است . او به فتح بن خاقان گفت : به خدا! او را خواهم کشت ، چرا که به دولت من تفرقه مى افکند. آنگاه دستور داد چهار نفر از غلامان جلف را حاضر کردند و آن ها را در پى حضرت فرستاد. ناگاه امام هادى علیه السلام وارد شد، لب هاى مبارکش به دعا حرکت مى کرد و ابدا اثر اضطراب و وحشت در آن حضرت علیه السلام نبود. چون نظر متوکّل بر آن حضرت افتاد یک مرتبه خود را از تخت به زیر افکند و به استقبال حضرت شتافت و با اضطراب او را در برگرفت ، دست هاى مبارک و میان دو دیده اش را بوسید و شمشیرى را که در دستش بود به زمین انداخت و گفت : اى آقاى من ! اى بهترین خلق خدا! براى چه در این وقت آمده اى ؟ حضرت فرمود: پیک تو آمد و گفت : متوکّل تو را طلبیده است . متوکّل گفت : آن زنازاده دروغ گفته است ، اى آقاى من ! به همان جایى که آمدى بازگرد! آنگاه گفت : اى فتح بن خاقان ! اى عبدالله ! اى معتز! آقاى خودتان و آقاى مرا بدرقه کنید. وقتى نظر آن غلامان خزر بر آن حضرت علیه السلام افتاد؛ همگى نزد آن حضرت بر زمین افتادند. و بر حضرتش تعظیم کردند. وقتى امام هادى علیه السلام بیرون رفت. متوکّل غلامان را طلبید و به مترجم گفت : از آنها سوال کن چرا از امر من اطاعت نکردند؟ گفتند: چون آن بزرگوار نمایان شد از مهابتش بى اختیار شدیم ، دیدیم در اطراف او بیش از صد شمشیر برهنه و شمشیردار ایستاده اند، مشاهده این وضع مانع شد که از امر تو اطاعت کنیم و دل ما پر از خوف و رعب شد. متوکّل رو به فتح نمود و گفت : این امام توست و خندید. فتح به خاطر آن بلایى که از آن حضرت گذشت شادمان شد و خدا را حمد نمود.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.